قسمت اول آموزش شعر
 
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها
نويسندگان


ورود اعضا:

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 20
بازدید ماه : 103
بازدید کل : 50771
تعداد مطالب : 5
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1

آموزش شعر گفتن به زبان ساده+آموزه های زرتشت
آموزش شعر گفتن به زبانه ساده و روان و مطالبی خواندنی از پیامبر ایرانی اشو زرتشت




به نام خداوند جان و خرد

 

 

 

توجه توجه: شما دوستان میتوانید شعرهای خود را برای ما در قسمت نظر دهی ارسال کرده تا ما شعرتان را با نام خودتان در وبلاگ قرار دهیم.

 

 

زبان فارسی از صامتها و مصوتها تشکیل شده حال به شرح هریک میپردازیم

مصوتها: مصوتها خود به دو دسته تقسیم میشوند:1مصوت کوتاه 2مصوت بلند

1مصوت کوتاه: شامل سه حرف   َ ِ ُ مثلاً در کلمه های سَر، دِل، پُل

2مصوت بلند:شامل سه حرف آ ای او مثلاً در کلمه های پا، سی، کو

صامتها:صامتها از 23حرف الفبای فارسی تشکیل شده اند که عبارتند از: ء(=ع)، ب،پ، ت(=ط)، ج،چ،خ،د،ر، ز(=ذ،ظ،ض)، ژ، س(=ث،ص)، ش، غ(=ق)، ف،ک،گ،ل،م،ن، و( در اوّل کلمه ی«وَجد» )، ه(=ح)، ی( در اوّل کلمه ی «یاد» )

برای آنکه بتوانیم وزن شعری، را بدست آوریم باید کلمات را طوری در نظر بگیریم که آن را میخوانیم مثلاً مینویسیم خواهر و آن را خاهر میخوانیم پس برای بدست آوردن وزن کلمه، خاهر را در نظر میگیریم. یک مثال دیگر میزنم ما در پاسخ منفی مینویسیم نه ولی میخوانیم نَ پس وقتی در شعری این کلمه می آید برای بدست آوردن وزن آن، کلمه ی نَ را در نظر میگیریم.


 

حالا به سراغ اصلی ترین مطلب میرویم که طریقه ی تعیین وزن شعر به واسطه ی این کار معلوم میشود

 

هجا:هجا یک واحد گفتار است که با هر ضربه ی هوای ریه به بیرون رانده می شود( به زبان ساده همان بخش کردن است که در دوره ی ابتدایی آن را آموخته بودیم)

فارسی= فار+سی، کلمه ی فارسی دارای دو هجا میباشد یا دو بخش

ابو ریحان=ا+بو+ری+حان، کلمه ی ابو ریحان دارای چهار هجامیباشد یا چهار بخش

انواع هجا: هجای کوتاه، هجای بلند، هجای کشیده


 

1هجای کوتاه: که دارای دو حرف است( صامت+مصوت کوتاه  و یا اگر تنها یک مصوت کوتاه بیاید«برای توضیح بیشتر به نکته ی زیر توجه کنید» مانند مصوت کوتاه اَ در کلمه ی اَبو ) و با علامت  Uآن را نشان میدهند .

نَ (نه)=ن+ َ     ، تُ (تو)=ت+ ُ

نکته: هرگاه مصوت کوتاه به تنهایی در یک هجا(بخش) بیاید در پشت آن یک همزه میگذاریم تا دو حرف محسوب شود  مثلا در کلمه ابوریحان آن را اینگونه بخش میکنیم  اَ+بو+ری+حان   همانطور که میبینید بخش اول(هجای اول) یک مصوت کوتاه است و برای آنکه آن را هجای کوتاه در نظر بگیریم در پشت آن یک همزه میگذاریم « ءاَ» تا دو حرف محسوب شود و تبدیل به یک هجای کوتاه گردد.


 

2هجای بلند:در کتب ادبی گویند که دارای سه حرف میباشد ولی برای یادگیری بهتر شما اینگونه بیان میکنم.

« صامت+مصوت کوتاه+صامت» مانند سر= س+ َ+ر       «صامت+مصوت بلند» مانند پا=پ+آ                      

«هرگاه مصوت بلند در یک بخش بیایید» مانند آدمی=آ+د+می همانطور که میبینید مصوت بلند آ بصورت یک هجا یا یک بخش آمده است و چون آ یک مصوت بلند است آ را برابر 2 دو حرف یا 2 مصوت کوتاه قرار میدهیم و چون این یک حرف بطور تنها بخش شد در نتیجه پشت آن یک همزه میگذاریم ءآ و تبدیل به 3 حرف شده در نتیجه یک هجای بلند (-) میشود.

نکته مهم: هرگاه یک مصوت کوتاه یا بلند در بخش کردن بصورت تنها آمد پشت آن یک همزه(ء) قرار میدهیم و همزه را یک حرف ، همراه آن مصوت در نظر میگیریم.

نکته مهم: هر مصوت بلند برابر است با دو مصوت کوتاه  است     « یک مصوت بلند» - = uu« دو مصوت کوتاه»

 نکته مهم: هر مصوت بلند برابر با دو حرف است مثلا کلمه «سی» یا «پا» دارای سه حرف است

هجای بلند را با علامت – نشان میدهند.


 

3هجای کشیده: دارای چهار حرف یا بیشتر میباشد و آن را با علامت -u نشان میدهیم برای یادگیری بهتر به فرمولهای زیر توجه کنید که طریقه ی ساخت هجای کشیده را نشان میدهد.

« صامت+مصوت بلند+صامت» مانند کلمه ی خاک یا میز که دارای چهار حرف میباشند  (یادآوری: همانطور که میدانید هر مصوت بلند برابر 2حرف یا 2مصوت کوتاه میباشد)

« صامت+مصوت بلند+صامت+صامت» مانند کلمه ی نیست یا پارس که دارای پنج حرف میباشد.

« صامت+مصوت کوتاه+صامت+صامت» مانند کلمه نرم یا سَرد که دارای چهار حرف میباشد (یادآوری: همانطور که میدانید هر مصوت کوتاه برابر 1حرف میباشد)


 

به بخش قافیه و ردیف خوش آمدید ابتدا با شعری از حافظ شیرازی درس خود را آغاز میکنیم:

به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینــــــــــم             بیا کز چشم بیمارت هزاران درد بـــر چینــــــم

الا ای هم نشین دل که یارانت برفت از یـــــــــــاد             مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشــینــــــم

جهان پیر است و بی بنیاد از این فرهاد کش فریاد             که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم

زتاب آتش دوری شدم غرق عرق چون گـــــــــل              بیار ای باد شبگیری نسیمی زان عرق چینـــــم

جهان فانی و باقی فدای شــــاهـــــــد و ساقـــــــی              که ســـــلطانی عالـــــم را طفیل عشق میـــبـینم

اگر بر جای من غیری گزیند دوست حاکم اوست               حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم

صباح الخیر زد بلبل کجایی ســـــــاقیا برخیــــــز               که غوغا میکند در سر خیال خواب دوشینــــم

شب رحلت هم از بستر رَوَم در قَصر حورالعین                اگر در وقت جان دادن تو باشی شمع بالینــــم

حدیث آرزومندی که در این نامه ثبت افتــــــــاد                 همانا بی غلط باشد که حــــافظ داد تلقینــــــم

 

به آخر تمامیه مصراع های زوج و مصراع اول توجه کنید چه چیز مشترکی بین این کلمات وجود دارد؟

« دینم ، چینم ، بنشینم ، شیرینم ، چینم ، میبینم ، بُگزینم ، دوشینم ، بالینم ، تلقینم»

درست است حروف « اینم » در تمامیه آنها مشترک است و این حروف باعث یک آهنگ مشابه بین تمامه کلمات بالا شده است. به کلمات « دینم ، چینم ، بنشینم و...» واژه های قافیه و به « اینم » که در تمامیه کلمات بالا مشترک است حروف قافیه گفته میشود.

واژه های قافیه: واژه هایی است که حرف یا حروف قافیه در آخر آنها مشترک باشد.

قافیه یا حروف قافیه: حرف یا حروف مشترک برای قافیه سازی لازم است. این حرف یا حروف چنان که گفتیم در آخر واژه های قافیه می آید.

نکته: آوردن قافیه در شعر الزامیست و حتما باید در شعر باشد و وجود شعر وابسته به قافیه است.

به امید خدا بحث تخصصیه قافیه در درسهای آینده خواهد آمد و ما تلاش میکنیم از ساده و در عین حال پر محتوا ترین مطالب برای آموزش قافیه شعر برای شما شعر آموزان پارسی استفاده کنیم.

 

 

 

ردیف:  به کلمات و یا جملاتی که در تمام شعر و در پایان تمام بیت ها و یا مصراع ها عینن تکرار میشود و بعد از قافیه میآید را ردیف گویند. به مثالهای زیر توجه کنید:

ای ساربان، آهسته رو کارام جانم می رود                       وان دل که با خود داشتم با دلستانم می رود

من مانده ام مهجور از او، بیچاره و رنجور از او               گویی که نیشی دور از او، در استخوانم می رود

گفتم به نیرنگ و فسون، پنهان کنم ریش درون                   پنهان نمی ماند که خون بر آستانم می رود

محمل بدار ای ساروان، تندی مکن با کاروان                    کز عشق آن سرو روان، گویی روانم می رود

او می رود دامن کشان، من زهر تنهایی چشان                  دیگر مپرس از من نشان، کز دل نشانم می رود

با این همه بیداد او، وان عهد بی بنیاد او                         در سینه دارم یاد او، یا بر زبانم می رود

باز آی و بر چشمم نشین، ای دلستان نازنین                     کاشوب و فریاد از زمین بر آسمانم می رود

در رفتن جان از بدن، گویند هر نوعی سخن                     من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود

سعدی، فغان از دست ما لایق نبود ای بی وفا                    طاقت نمی دارم جفا، کار از فغانم می رود

 

همانطور که میبینید در غزل سعدی کلمه « می رود » عینن تکرار شده و در هیچ جای شعر بعد از قافیه از قلم نیوفتاده و همانطور از تعریف ردیف بر می آید کلمه « می رود » در شعر بالا ردیف است. معمولا قافیه کلمه ی قبل از ردیف است و حروف قافیه در شعر بالا « انم » میباشد. واژهای قافیه در شعر بالا از قرار زیرند:

« جانم ، دلستانم، استخوانم، آستانم، روانم، نشانم، زبانم، آسمانم، جانم، فغانم »

نکته: در شعر بالا وقتی به قافیه ها نگاه میکنید میبینید که در بین واژه های قافیه جانم دو بار به عنوان قافیه آمده است در صورتی که شکل ظاهری آن می گوید که کلمه جانم باید ردیف باشد چرا که عینن تکرار شده ولی یک نکته در اینجا نهفته است که آن را قافیه میکند. جانم در شعر بالا و در مصراع اول از بیت اول به معنای معشوقه شاعر آمده است ولی در مصراع دوم از بیت هشتم کلمه جانم به معنای روان یا روح آمده است و این دو جانم در معنا با یکدیگر تفاوت دارن در این شرایط دو کلمه ای که از نظر ظاهر با یکدیگر فرقی ندارند ولی در معنا با یکدیگر متفاوتند میتوانند به عنوان قافیه قرار گیرند برای درک بیشتر آن به شعر زیر توجه کنید:

در پای لـــــطافت تـــــو میـــــراد                  هر سرو سهی که بر لب جوست

مه پاره به بـــام اگــــــر برآیــــــد                 که فرق کند که ماه با اوســـــــت؟

آن خرمن گل، نه گل که باغ است                 نه باغ ارم که بـــــاغ مینوســـــت

خون دل عـــــــــاشقان مشــــــتاق                 در گردن دیده ی بلا جوســـــــت

کلمه «جوست »در شعر بالا به عنوان قافیه آمده است ولی نمیتوان گفت که ردیف است زیرا هرچند که از نظر ظاهری عینن تکرار شده ولی در معنا متفاوتند زیرا کلمه ی جوست در مصراع دوم از بیت اول به معنای جوی آب آمده و کلمه جوست در مصراع دوم از بیت چهارم به معنای جوینده ی بلا آمده پس کلمه ی جوست میتواند قافیه باشد.

 

چند نکته در مورد ردیف:

اگر بخواهیم در شعری ردیف را به کار بریم ردیف باید در تمامه بیتهای شعر باشد. ( در مثنوی که هر بیت از نظر قافیه برای خود مستقل است میتوان برای یک یا چند بیت آن ردیف بکار بُرد و برای یک یا چند بیت آن ردیف بکار نبرد. توضیح بیشتر در این مورد در بخش قالب های شعری خواهد آمد).

آوردن ردیف در شعر الزامی نیست و هیچ ضرورتی ندارد که در شعر حتما باشد و بیشتر ردیف را برای زیباتر شدن کلام شعری بکار میبرند.( آوردن قافیه در شعر الزامیست و حتما باید در شعر باشد و وجود شعر وابسته به قافیه است).


حال به سراغ مسائل اولیه ی شعر میرویم. هر شعری از بیت ها و مصراع ها تشکیل شده است و برای توضیح هریک ابتدا با شعری از رند نظر باز پارسی شروع میکنیم تا درک بیت و مصراع برای ما آسان شود.

 

واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند                   چون به خلوت میروند آن کـار دیگر می کنند

مشکلی دارم ز دانشمند مجـــلس باز پـــــــرس                    توبه فرمایان چــــرا خود توبه کمتر می کنند

گویــــــیا باور نــــــمی دارنــــــد روز داوری                     کاین همه قلب و دغل در کـار داور می کنند

بنده ی پیر خـــــــــــراباتم که درویشــــــان او                     گنج را از بی نیازی خاک بر ســـر می کنند

یا رب این نو دولتان را بـا خر خودشان نشان                     کاین همه ناز از غلام ترک و استر می کنند ...

 

به همین پنج سطر از شعر حافظ برای توضیح اکتفا میکنیم.

بیت: شعر بالا در پنج سطر (پنج خط) آورده شد که به هر یک از این سطرها یک بیت گفته میشود. بیت کم ترین مقدار شعر و به عبارت دیگر واحد شعر است. شعر بالا دارای پنج بیت است.

 

مصراع: همانطور که ملاحظه میکنید هر بیت (هر سطر) دارای دو قسمت است که به هر یک از این قسمتها یک مصراع گفته میشود. به تعریف دیگر میتوان گفت: کم ترین مقدار سخن موزون یک مصراع است. شعر بالا دارای ده مصراع است.


 

در اینجا تنها یک توضیح اولیه در مورد وزن خواهیم داد و شرح تخصصیه آن بماند در آینده که فعلا شرح تخصصیه آن در این مقطع برای نو آموزان شعر بسیار زود است. حالا شعری از غزلیات شیخ الاجل سعدی می آوریم و توضیحات اولیه وزن را از روی آن برای شما توضیح میدهیم

 

دوست میدارم من این نالــــیدن دلــــــسوز را                      تا به هر نوعی که باشد بگـــــــذرانم روز را

شب همه شب انتظـــــــار صبح رویی میرود                      کان صباحت نیست این صبح جهان افروز را

وه که گر من بازبینم چهر مهرافـــــــــزای او                     تا قیامت شکر گــــــــویم طالع پـیــــــروز را

گـــــر من از سنگ ملامت روی برپیچم زنم                      جان سپر کردند مردان ناوک دلــــــــدوز را

کامجویان را ز ناکامی چشیدن چاره نیســـت                      بر زمستان صبر باید طالب نـــــــــوروز را

عاقلان خوشه چین از سرّ لیلی غـــــــــــافلند                     این کرامت نیست جز مجنون خرمن سوز را

عاشقان دین و دنیاباز را خاصیّتی اســــــــت                      کان نباشد زاهـــــــــدان مال و جاه اندوز را

دیگری را در کمند آور که ما خود بـــنده ایم                      ریسمان در پای حاجت نیست دست آموز را

سعدیا دِی رفت و فردا همچنان موجود نیست                     در میان این و آن فرصت شـــمار امروز را

 

وزن: شما با شنیدن هر یک از مصراع ها آهنگ خاصی را حس میکنید که آن را در یک جمله ی معمولی هرگز حس نمیکنید. این آهنگ در تمامه مصراع ها یکسان بوده که به این آهنگ وزن میگوییم. این وزن تابع نظم خاصی است که چگونگی قرار گرفتن کلمات در آن تاثیر دارد. مثلا اگر جای دو کلمه را در هر یک از مصراع ها بخواهیم تغییر دهیم دیگر آن آهنگ احساس نمیشود و به نوعی نظم شعر آشفته میشود یا اگر یکی از کلمه ها را در یکی از مصراع ها به دلخواه حذف کنیم دیگر آن آهنگ را حس نخواهیم کرد و شعر ما وزن خود را در آن مصرع از دست میدهد. به طور مثال در شعر بالا اگر بخواهیم از بیت دوم و مصراع دوم آن کلمه ی « کان» را حذف کنیم دیگر آن آهنگی که در تمامه شعر وجود دارد در آن مصراع نمی یابیم.

در نظر داشته باشد که برای پیدا کردن وزن یک شعر حتما باید مطالب گذشته را

نظرات شما عزیزان:

reza yashar
ساعت23:40---10 تير 1391


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: